Skip to content

Iran, Lut Desert, Rig-Yalan Center point Traditional Cache

Difficulty:
5 out of 5
Terrain:
5 out of 5

Size: Size:   regular (regular)

Join now to view geocache location details. It's free!

Watch

How Geocaching Works

Related Web Page

Please note Use of geocaching.com services is subject to the terms and conditions in our disclaimer.

Geocache Description:


گزارش سفر به چاله مرکزی لوت توسط تیم تحقیقاتی سایت بیابانهای ایران
        کویر لوت یکی از بکرترین و ناشناخته ترین کویر های ایران است که با توجه به وسعت زیاد و صعب العبور بودن و عدم وجود هیچ گونه امکانات و سوخت در آن، تا به حال تنها معدود افرادی موفق به بازدید از بخشهای مختلف آن و بررسی شرایط اقلیمی آن شده اند. مدتها بود که بازدید از این منطقه جز هدف های گروه قرار گرفته بود لذا در پاییز و زمستان سال 90 سفرهای کویری متعددی در شرایط سخت و بسیار دشوار ترتیب داده شد تا گروه آماده پیمایش کویر لوت شود. این سفرها باعث یافتن نقاط ضعف گروه و افزایش قابلیت های آن شد. نهایتا برنامه یک سفر 11 روزه به کویر لوت تهیه شد. با احتساب 2 روز برای رسیدن به کویر و 2 روز هم برای برگشت تا تهران، 7 روز برای بررسی منطقه در نظر گرفته شد. پس از تهیه برنامه سفر و زمانبندی، همراهان سفر به شرح زیر مشخص شدند:
  • کیومرث بابازاده، پیش کسوت کوهنوردی ایران که تجربه ایشان در کوهنوردی و طبیعت گردی و برنامه های امداد و نجات در شرایط خاص و بحرانی، در تمام طول سفر پشتیبان گروه بود.
  • محسن ادیب، مدیر سایت بیابانهای ایران، محقق، کویرنورد و راننده حرفه ای بیابان، مسئول تهیه اطلاعات و گزارشات و همچنین مشاور ارشد گروه در زمینه مسیریابی و نویگیشن، عضو تیم تحقیقاتی بیابانهای ایران
  • کیان بابازاده، کویرنورد، طبیعت گرد و راننده حرفه ای بیابان، سرپرست گروه و نویگیتور برنامه، عضو تیم تحقیقاتی بیابانهای ایران
  • اشکان هدایتی، کویرنورد، طبیعت گرد و راننده حرفه ای بیابان، مسئول بخش فنی و تجهیزات برنامه، عضو تیم تحقیقاتی بیابانهای ایران
  • سیاوش خاضعی، کویرنورد، طبیعت گرد و راننده حرفه ای بیابان، مسئول تجهیز اتومبیل ها و امور مربوط به نگهداری و تعمیر خودروها
  • امید میرجلالی، کویرنورد و طبیعت گرد، عکاس حرفه ای
  • کامران منصوری، کویرنورد و طبیعت گرد
  • دانیال شفیعی نژاد، کویرنورد و طبیعت گرد
  • محمد معتمدی، کویرنورد و طبیعت گرد
  • حسین ایمانی، کویرنورد و طبیعت گرد
  • احمد رونقی، کویرنورد و طبیعت گرد از بیرجند، مسئول هماهنگی با مسئولین منطقه.
خودروهای استفاده شده در برنامه شامل دو دستگاه خودروی پاژن V6 وانت، یک دستگاه خودروی پاژن V6 استیشن و یک دستگاه خودروی پرادو دو در بودند که کلیه خودروها برای برنامه های کویرنوردی تجهیز و تقویت شده بودند.
        سفر در تاریخ 26/12/1390 آغاز شد. ساعت 5 صبح 3 دستگاه خودروی پاژن به همراه 8 نفر به سمت طبس حرکت کردند. قرار بر این بود که گروه شب را در بیابانهای جنوب حلوان سپری کند و صبح روز بعد به سمت بیرجند حرکت کند تا در حوالی ظهر در بیرجند محسن ادیب، احمد رونقی و حسین ایمانی نیز به گروه ملحق شوند. با استفاده از مسیر تهران، کاشان، انارک، خور، طبس، قبل از غروب آفتاب گروه به منطقه رسید. مشخصات منطقه قبلا توسط محسن به کیان داده شده بود و کیان پس از بررسی راه های دسترسی به منطقه محل احتمالی کمپ را از قبل بر روی جی پی اس مشخص کرده بود. پس از یک آفرود 10 کیلومتری گروه به محل مشخص شده رسید و کمپ شب اول برپا شد. همراه با غروب آفتاب باد نسبتا شدیدی شروع به وزیدن گرفت که در طول شب (البته با شدت کمتری) ادامه داشت.
        صبح روز بعد هوا به شدت گرم شده بود و از باد هم خبری نبود. گروه پس از صرف صبحانه با استفاده از مسیر طبس، دیهوک، بیرجند، به سمت بیرجند حرکت کرد. در راه بازدید کوتاهی از روستای اصفهک در جنوب طبس انجام شد. روستای زیبایی که پس از زلزله طبس به ویرانه ای تبدیل شده ولی بافت قدیمی و تخریب شده روستا در میان نخلستانی بزرگ هنوز مناظر زیبایی را خلق میکند.
گروه در ساعت 14:30 به شهرستان بیرجند مرکز استان خراسان جنوبی رسید و در محل هتل کوهستان که از بخت خوش ما به تازگی افتتاح شده بود گرد هم آمدند. طبق هماهنگی های انجام شده توسط آقای مهندس احمد رونقی با مسوولین استان خراسان جنوبی از جمله فرمانداری و میراث فرهنگی،  کلیه امکانات رفاهی در اختیار گروه قرار گرفت. پس از صرف نهار در هتل کوهستان، گروه به سمت شهرستان نهبندان در 130 کیلومتری جنوب بیرجند و در مجاورات لوت مرکزی حرکت کرد. در ساعت 10 شب تیم وارد شهرستان نهبندان شد و مورد استقبال رییس میراث فرهنگی شهرستان قرار گرفت. پس از اقامت در مهمانسرای میراث فرهنگی شهرستان نهبندان کلیه خودروها برای پرکردن باک و گالن های سوخت به سمت پمپ بنزین نهبندان حرکت کردند. طبق برنامه هر خودرو می بایست 240 لیتر بنزین به همراه 200 لیتر آب با خود حمل میکرد. شایان ذکر است در شهرستان های شرقی کشوربه دلیل قاچاق سوخت، پر کردن گالن های بنزین غیر مجاز است. از این رو قبل از حرکت تیم مجوزهای لازم جهت تحویل بنزین از سوی فرماندار محترم نهبندان انجام گرفته بود که جای سپاس فراوان دارد.
صبح روز بعد سفر به یکی از ناشناخته ترین بیابانهای ایران آغاز میشد. همه اعضای گروه بی صبرانه در انتظار ورود به کویر بودند. کویری که سوالات زیادی درباره آن در ذهن ما بود و البته محسن عزیز با تحقیقاتی که انجام داده بود و مطالبی که تهیه کرده بود به سوالات زیادی پاسخ داد. کمی از سفر جدا شویم و به بررسی لوت و مطالبی که محسن تهیه کرده بود بپردازیم:
 
وجه تسمیه
معنای واژه لوت بدرستی روشن نیست. در کتب جغرافیایی و سفرنامه های تاریخی در مورد این منطقه هیچ کجا نامی از لوت برده نشده است. در کتب تواریخ افضل کرمانی، تاریخ طبری و افضل البلدان نامی از لوت به میان نیامده است. حال آنکه بیشتر نبردها و جنگ های داخلی ایران در نزدیکی این سرزمین رخ داده است. تنها در شرح محمد ابن ابراهیم از فرار حشم غزها از کرمان به نام "لوط" اشاره شده که آن هم نامی بوده است که به شهر خیالی کلوت ها اتلاق می گردیده است. می توان نتیجه گرفت که در زمان های گذشته تمام بیابان لوت کنونی، نام لوت نداشته و تنها  بخشی از منطقه کلوت ها، "لوط" نامیده می شده است.
 
معنای لغوی لوت به معنی برهنه، عریان و فاقد همه چیز است که عموما مترادف با لات به کار میرود.
 
"سر پرسی سایکس"  بدون ذکر منبعی اشاره کرده است که لوت مشتق از نام لوط پیامبر (ع) برادرزاده حضرت ابراهیم نبی (ع) است. توصیفی که از سرزمین قوم لوط در تورات و قرآن آمده است بسیار شبیه به بیابان لوت است که پس از نفرین حضرت لوط به سرزمین خشک و بایر تبدیل شده است. در کتب مختلف تاریخی به کلوتهای غربی چاله مرکزی لوت اشاره شده است. شهری با خانه های ویران که در آن چشمه و آبی وجود ندارد و به شهر لوط شهرت دارد. جالب اینجا است که در منطقه بحرالمیت واقع در مرز فلسطین اشغالی و اردن نمونه های کوچکتری از کلوت ها قرار دارند و نام دیگر بحرالمیت بحر لوط است. این منطقه همچون چاله مرکزی لوت در ایران فاقد زندگی نباتی است. این فرضیه که اتلاق نام لوت به این منطقه در دوران پس از اسلام و به دلیل شباهت ظاهری این دو منطقه، توسط اعرابی که قصد سفر به خراسان را داشته اند انجام گرفته باشد، دور از تصور نیست. ولی آنچه که در حال حاضر از معنای  لوت استخراج می شود همان معنای لغوی مورد اشاره است.
لوت زنگی احمد (لوت جنوبی) نام دیگری است که از منشا آن اطلاعات دقیقی در دست نیست. بیشتر اسامی زنگی مربوط به قوم کوچ و بلوچ است که مدتها در بیابان های لوت و کرمان به تاخت و تاز پرداخته اند و احتمالا اتلاق نام زنگی به این قسمت لوت از این جهت بوده است.
 
مشخصات اقلیمی
بیابان لوت به سه قسمت لوت شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم می شود که لوت جنوبی به لوت زنگی احمد و لوت مرکزی به چاله مرکزی لوت شهرت دارند. لوت شمالی به لوت بیرجند و لوت خراسان نیز شناخته می شود. این نوشتار به بررسی منطقه لوت مرکزی و مناطق حاشیه ای آن خواهد پرداخت و بررسی سایر مناطق لوت در گزارش های جداگانه ای در سایت کویر ها و بیابان های ایران ارایه خواهند شد.
بیابان لوت دارای وسعتی در حدود 80 هزار کیلومتر مربع است که از این مقدار 30 هزار کیلومتر مربع از آن مربوط به چاله مرکزی لوت است. لوت شمالی شکلی شبیه به مثلث دارد که یک راس آن ده سلم، راس دیگر آن گدار باروت و راس سوم کوه مرغاب است. شاید بتوان مرز لوت شمالی و مرکزی را محور ارتباطی شهداد به نهبندان دانست.ارتفاع لوت شمالی از حدود 600 متر در نواحی جنوبی آغاز می شود و تا 1000 متر در نواحی شمالی و غربی افزایش می یابد. در این دشت انباشت های ماسه ای  زیاد نیست و بیشتر دشت پوشیده از ماسه ها و سنگریزه های آتشفشانی است. همین وضعیت در قسمت شمالی و مرکزی لوت مرکزی هم صادق است. لوت مرکزی در نواحی شمالی دارای ارتفاعی در حدود 600 متر است که با حرکت به سمت جنوب کاهش می یابد. کم ارتفاع ترین نقطه فلات ایران در قسمت شرقی کلوت ها با ارتفاع 185 متر از سطح آب های آزاد در این منطقه قرار دارد. شیب عمومی لوت از شمال به مرکز و از شرق به غرب در حدود 3% کاهش می یابد. ارتفاعات پراکنده ای در لوت مرکزی قرار دارند که عمدتا منشا آتشفشانی دارند. این ارتفاعات پراکنده در نواحی شمال شرق چاله مرکزی و غرب ریگ یلان قرار دارند و عمدتا جهتی شمالی جنوبی دارند. همچنین ارتفاعات پارکنده ای نیز در مرز لوت شمالی و مرکزی قابل مشاهده است. از ارتفاعات مهم لوت مرکزی میتوان به کوه ملک محمد در غرب ریگ یلان و کوه سیمرغ در شمال لوت مرکزی اشاره کرد. لوت جنوبی به کوه های شاهسواران، کوه سرخ و کوه بزمان محدود است. میزان بارش سالانه حاشیه لوت در حدود 200 میلیمتر و در داخل چاله مرکزی کمتر از 50 میلیمتر است. بارش ها عموما در اواخر زمستان و اوایل بهار است و گاه ممکن است در طول سال بارانی نبارد. بدلیل گرمای زیاد هوا در طول سال، میزان تبخیر بسیار زیاد و در حدود 1000 میلیمتر در سال است که وزش بادهای شدید موجب تشدید آن می شود. معدل رطوبت نسبی در لوت مرکزی در حدود 30% و در تابستان کمتر از 10% است و گاهی تا حدود 0% تنزل میکند. با مطالعه میزان دمای ایستگاه های هواشناسی حاشیه بیابان لوت مرکز پست لوت واقع در حاشیه شرقی کلوت ها بیشترین دما را داشته و با حرکت به اطراف این منطقه دما کاهش می یابد تا جایی که در ارتفاعات در حدود 15 درجه از مرکز لوت خنکتر است.
فرضیه قطب گرمایی زمین در لوت ابتدا در سال 1952 توسط پروفسور استراتیل استاد دانشگاه وین در اتریش مطرح شد. وی پس از بررسی های هوایی غرب نصرت آباد واقع در ریگ یلان را گرمترین نقطه زمین مطرح کرد. درسال های بعد تئودور مونو همان مکان را به عنوان قطب گرمایی زمین تایید کرد. ولی با استناد به نقشه ثبت شده ناسا بالاترین دمای ثبت شده در کره زمین در سال 1998 در منطقه پست لوت واقع در شرق کلوت ها به همراه نقطه ای از صحرای بزرگ آفریقا به نام صحرای العزیزیه واقع در کشور لیبی مشترکا به ثبت رسیده است. متاسفانه در بسیاری از مقالات و وب سایت ها منطقه گندم بریان را گرمترین نقطه زمین معرفی میکنند که چنین قضیه ای فاقد اعتبار است. نه تنها گندم بریان گرمترین نقطه کویر لوت نیست، اتلاق گرمترین نقطه زمین با توجه به اینکه مطالعات چندانی در این منطقه برای ثبت دما در سالهای مختلف انجام نگرفته و میانگین دمای منطقه در طی سالهای مختلف در دسترس نیست و با توجه به این اصل که گرمترین نقطه زمین هر سال ممکن است در نقاط مختلفی از کره اتفاق بیافتد، این مطالب بیشتر مصرف داخلی داشته و توسط افراد غیر کارشناس و فاقد صلاحیت علمی مطرح میگردد.
در تابستان وزش بادهای 120 روزه سیستان مانع بالا رفتن دما در روز و پایین آمدن آن در شب میشود. بدین معنا که باد علاوه بر نقش تخریبی خود، عامل تعدیل دما در لوت است.
لوت مرکزی از نظر ساختار ظاهری به 5 بخش تقسیم می شود.
1-در مرکز، دشت وسیعی قرار دارد که کاملا توسط سنگریزها و قلوه سنگهای آتشفشانی و گچی پوشیده شده است. بعضی کارشناسان معتقدند این منطقه فاقد حیات است.
2-کویرهای نمکی و گچی که به صورت پراکنده در قسمت مرکزی قابل مشاهده هستند همچون چاله ملک محمد در غرب ریگ یلان.
3-بیابان رسی که دارای تجمع گیاهی موقت است و عمدتا در شمال و جنوب لوت مرکزی قرار دارند.
4-بیابان ماسه ای که در شرق به ریگ یلان شهرت دارد و در غرب مابین کلوت های پراکنده قابل مشاهده است (البته بیشتر در جنوب و شرق کلوتها انباشته میشوند).
5-انباشتهای رسی در غرب که در اثر فرسایش، اشکال مختلفی پیدا کرده اند و به کلوت شهرت دارند.
 
برخلاف تصور قبلی ما، آبهای روان در اطراف لوت کم نیستند. وضع بسترهای خشک‏ رودها و شست ‏و شوی زمین در چاله مرکزی لوت و در داخل کلوت، نشان میدهد در گذشته جریان بسیار زیاد آب در بعضی‏ فصول در این منطقه جریان داشته است. در منطقه غربی بواسطه نزدیکی کوههای مرتفع کرمان بدشت لوت چندین رود از ارتفاعات سرچشمه گرفته و وارد چاله مرکزی میشوند و غالب این رودها در تمام سال آبی‏ نسبتا وافی دارند. رود شور در شمال غربی حوضه، آب زیادی دارد و این آبها در چاله‏ های بین کلوت روی زمین‏ پخش میشوند و زمینهای این منطقه همیشه مرطوب هستند. در اطراف شهداد دو رود بزرگ دیگر بطرف لوت میروند که مقدار کمی از آب آنها بمصرف آبیاری میرسد.
تفاوت لوت و سایر مناطق بیابانی و کویری
آنچه که لوت را از سایر مناطق کویری ایران متمایز میکند ساختار و پیشینه تاریخی آن است. در شهداد، نصرت آباد و یا کشیت چنانچه سراغی از لوت بگیرید کسی از آن عبور نکرده است و اطلاعات بسیار اندکی از آن موجود است. حال آنکه در دشت کویر ساکنین پیرامون آن از وضعیت مراتع، چشمه ها و مسیرهای قابل عبور آن اطلاعات زیادی در اختیارتان میگذارند. چنانچه از چادرنشینان منطقه نارویی در ارتفاعات اسپی شرق ریگ یلان از سفر به لوت بپرسید تنها خطرات سفر را گوشزد میکنند و عملا اطلاعات چندانی از آن ندارند. طبیعی است وقتی منطقه ای اینچنین ناشناخته باشد افسانه سرایی و تخیلات پیرامون آن شکل خواهد گرفت. در این که علت ناشناخته ماندن لوت فقر نباتی آن است شکی نیست چرا که  در سایر بیابان ها و کویرهای ایران هم آب همچون لوت کم است ولی آب مشکل اساسی نیست چرا که شتر تا 20 روز بدون آب هم زنده می ماند. مشکل اصلی زمین لوت است که در یک عرصه 500 کیلومتری حتی یک بوته خشک هم یافت نمی شود. با توجه به  تحمل اندک شتر در برابر گرسنگی که در حدود 3 روز است، اگر کاروان یا شخصی قصد عبور از لوت را داشته، باید برای شترها علوفه و خوراک حمل می کرده است. با توجه به 6 روز زمان لازم برای عبور از لوت، چنانچه مصرف غذای  هر شتر را 10 کیلوگرم و آب و غذای مورد نیاز ساربان را نیز 10 کیلوگرم فرض کنیم، هر شتر برای خود و ساربانش توشه ای برابر 6 روز را میتوانسته حمل کند. در نتیجه حمل بار و کالا بوسیله شتر از توجیه اقتصادی برخوردار نبوده است. این بدان معنی نیست که هیچ عبوری از چاله مرکزی لوت اتفاق نمی افتاده بلکه مسیر جنوب به شمال لوت از مسیرهای شناخته شده گذشته بوده است. درمسیر جنوب به شمال  لوت بر خلاف کویر مرکزی که مناطق زیادی توسط باتلاقهای نمکی پوشیده شده است و حتی در فصول گرم هم دارای آب فراوان است، بغیر از چاله شور گز در لوت زنگی احمد واقع در جنوب و آبگیر رود شور در غرب و کویر کوچک ملک محمد در مرکز، عارضه ای که مانع حرکت شود وجود ندارد. سه منطقه ای که در بالا ذکر شد در فصول بارش می توانند خطری برای عبور محسوب شوند ولی در فصول گرم همین باتلاقها خشک شده و عملا مشکل خاصی برای عبور محسوب نمیشوند. درلوت برخلاف دشت کویر چون اطراف حوضه‏ را ارتفاعات فرا گرفته و شیب دامنه‏ ها و دشتها زیاد است جریان آب بطرف چاله مرکزی راحت‏ بوده و آب روی زمین نمیمانده تا کفه ‏های مرطوب  و باتلاقی همانند کویر مرکزی ایجاد نماید.
مشکل دیگر طوفانهای منطقه لوت است. کلوتهای عظیم فرسایش یافته در غرب و توده های عظیم ماسه ای در شرق خود روایتی از شدت این طوفان ها در بیابان لوت است.
وجود عوارض طبیعی مشکل دیگر لوت است. کوه های عظیم ماسه ای که ارتفاع آنها تا 350 متر و شاید هم بیشتر میرسد و کلوتهای عظیم فرسایش یافته که عبور از آنها عملا غیر ممکن است. این دو عارضه سبب شده اند که عبور از لوت فقط از شمال به جنوب یا بالعکس مقدور باشد.
عدم وجود اطلاعات  و نقشه های دقیق در مورد لوت از دیگر معضلات ناشناخته ماندن در حال حاضر است. هرچند اگر نقشه ها و عکسهای دقیق هوایی هم از این منطقه در دست باشد نمیتوان در مورد زندگی نباتی و حیوانی آن اطلاعات چندانی استخراج کرد. در سال های گذشته عبور اشرار مسلح و قاچاقچیان مواد مخدر و سوخت از این عرصه، مزید بر علت شده تا لوت همچون گذشته ناشناخته باقی بماند.
با توجه به افزایش محسوس امنیت در منطقه در چند سال اخیر، لزوم توجه به این منطقه ناشناخته کشور بیش از پیش احساس میشود.
در روز 28 اسفند گروه آماده حرکت به سمت چاله مرکزی لوت شد. پیش از حرکت فرماندار محترم نهبندان، فرمانده نیروی انتظامی شهرستان، فرمانده راهنمایی و رانندگی شهرستان و مسئولین محترم هلال احمر، به همراه جناب شبانی رییس میراث فرهنگی شهرستان تیم را مورد استقبال گرم قرار دادند و سپس حرکت آغاز شد. ابتدا بازدید کوتاهی از تپه های مریخی غرب نهبندان انجام شد و سپس تیم پس از طی مسافتی در حدود 35 کیلومتر در محور ارتباطی نهبندان به شهداد به آخرین پمپ بنزین مسیر واقع در دهستان چاه داشی رسید و باک خودروها در این مکان پر شد. سپس حرکت به سمت ده سلم آخرین آبادی مسیر انجام شد. ده سلم روستای کوچکی است که زمانی از رونق بسیار برخوردار بوده است.
 
ده سلم
دقیقا مشخص نیست که نام ده سلم از کجا اقتباس شده است. احتمال می رود نام یکی از سرداران مسلم خراسانی به نام سلم ابن زیاد باشد که در زمان حکومت یزید حاکم خراسان بود. ساکنین ده سلم این نام را برگرفته از نام سلم برادر ایرج و پسر فریدون میدانند. این منطقه در پایان راه شمال به جنوب لوت معروف به راه نو قرار داشته است. در حال حاضر ده سلم آبادی کوچکی است که مردم آن بیشتر از کشت خرما و دامداری امرار معاش میکنند. خرمای ده سلم مرغوب نیست و در شهر نهبندان به فروش میرسد. اولین تپه های ماسه ای ریگ یلان در 35 کیلومتری جنوب ده سلم قابل مشاهده است و از این حیث موقعیت مناسبی برای جذب گردشگر دارد. تنها آثاری که از رونق ده سلم در گذشته حکایت دارد قناتهای فراوان آن و قلعه ای در 3 کیلومتری آن است که تنها مخروبه ای از آن بر جای مانده است.
پس از اقامتی کوتاه در ده سلم به سمت یگان تکاوری نیروی انتظامی در مجاورت ده سلم حرکت کردیم. ابتدا قرار بر این بود که یک تیم حفاظتی از تکاوران نیروی انتظامی گروه را همراهی کنند که با توجه به طولانی بودن زمان سفر، تصمیم بر این شد که گروه بدون اسکورت نیروی انتظامی وارد بیابان لوت شود. این منطقه در گذشته گذرگاه اصلی ترانزیت مواد مخدر و قاچاق سوخت بوده و از این جهت حرکت در داخل لوت نیازمند رعایت تمهیدات حفاظتی است. در چند سال اخیر و پس از تاسیس یگان تکاوری ، امنیت در منطقه برقرار شده ولی کماکان رعایت نکات ایمنی لازم به نظر می رسد. از ده سلم به سمت منطقه بالا زرد و میخ کوه حرکت میکنیم. در این منطقه تیم از محور نهبندان به شهداد خارج شده و وارد لوت مرکزی میگردد.
 
بالا زرد
20 کیلومتر پس از تپه های کوه سرخ و در 130 کیلومتری غرب نهبندان تپه ای قرار دارد که زمینهای آن پوشیده از خاک زرد رنگ است. زمینهای منطقه از ماسه و کویر شسته تشکیل شده است. این منطقه کاروان گذر نبوده و جاده باستانی شهداد به ده سلم از 20 کیلومتری شمال این منطقه عبور میکرده ولی بلوچ ها با این منطقه آشنایی داشته اند و احتمالا برای غارت و یاغی گری مسیر راه نو که به ده سلم منتهی می شده از این منطقه عبور میکرده اند. از فراز تپه مجاور به بالا زرد منطقه ای وسیع با رنگی زرد رنگ خودنمایی میکند.
از بالا زرد عبور میکنیم و از مسیر اصلی خارج می شویم. در ابتدا به تپه های ماسه ای کوچکی برخورد میکنیم که شکل موجهای یخ زده داشتند. ارتفاع این تپه ها نهایتا 1.5 متر بود و در سراسر دشت پراکنده بودند. جهت آنها تماما غربی شرقی است. گاهی توده ای از آنها به طور منظم و یکسان مساحتی حدود یکی دو کیلومتر مربع را اشغال میکردند. نکته جالب این بود که اگر عمود به این تپه ها حرکت کنید تا زمانی که به فاصله 1 متری تپه نرسید قابل رویت نیست و اگر سرعت زیاد باشد منجر به پرش اتومبیل میشود. ولی اگر به موازات موجها حرکت کنید به راحتی از دره های بین موجها عبور خواهید کرد. تراکم زیادی از این موجها در دشت زبان مار قابل رویت است.
در ادامه دشتی فراخ با ریز سنگهای گچی و آتشفشانی خود نمایی میکند که بخش مرکزی چاله مرکزی لوت میباشد.
چاله مرکزی لوت
در سال 641 هجری  قمری سیل عظیمی در سیستان جاری شده است که تا کرمان به زیر آب رفته و کلیه غلات سیستان در آن سال نابود گشته است. تصور بر این است چنانچه اینچنین سیلی در سیستان در اثر بارندگی ایجاد شده قطعا چاله مرکزی لوت از این سیل بی بهره نبوده و اکثر مسیلهای خشک چاله مرکزی لوت در آن زمان شکل گرفته اند و در سالهای بعد توسط باد عمیقتر شده اند. از این رو تصور یک دشت صاف و هموار در مورد چاله مرکزی لوت صحیح نیست.
مسیر به دلیل وجود مسیلهای فراوان که عمدتا از کوه سیمرغ سرچشمه میگیرند و جهتی به سمت جنوب غربی دارند نا هموار و پر دست انداز است و اجازه حرکت سریع از خودروها را صلب کرده است. قبل از برنامه چند مسیر دیگر توسط نویگیتور برنامه مشخص شده بود که با توجه به احتمال وجود مین در این مناطق از آنها استفاده نشد. در صورت استفاده از این مسیر ها سرعت خودروها حداقل دو برابر میشد. سمت غرب ما دره ای قرار دارد که منطقه کلوتها را از چاله مرکزی جدا میکند. با توجه به اینکه مسیلها در نزدیکی دره عمیق تر میشوند زاویه مسیر طوری تنظیم شد تا تیم با حفظ فاصله مناسب از دره، بر فراز دشت زبان مار به لبه تیغه دره برسد.  باد نسبتا شدید شده و غبار آسمان را فرا گرفته است. دمای هوا نسبت به روزهای گذشته افزایش محسوسی دارد و به نزدیک 40 درجه سانتیگراد رسیده است. پس از طی 70 کیلومتر در مسیر ناهموار به اولین کال بزرگ مسیر میرسیم و کلوت های شرقی لوت نمایان میگردند. هر لحظه بر شدت باد افزوده می شود به نحوی که ایستادن خارج از خودرو سخت و دشوار شده است. در ساعت 5 بعد از ظهر در نزدیکی دره زبان مار طوفان خاک و شن آغاز میشود و وسعت دید در حدود نیم متر و شدت باد در حدود 70 کیلومتر در ساعت است. به پیشنهاد احمد تصمیم بر این می شود برای در امان ماندن از طوفان به سمت دره زبان مار حرکت کنیم. در سفر قبلی ایشان به منطقه، گروه ایشان برای در امان ماندن از باد به داخل دره زبان مار پناه برده بودند. از دیواره های شرق دشت زبان مار سرازیر شدیم و در دشت زبان مار به سمت غرب به حرکت ادامه دادیم. با کم کردن ارتفاع و افزایش طوفان هوا سنگین تر شده بود. خاک زیادی در هوا بود و دید کافی وجود نداشت. تقریبا میشد زمین را تا 2 متری جلوی اتومبیلها دید ولی هرچه جلوتر میرفتیم دید کمتر میشد. تا حدی که کیان با عینک ضد شن سرش را از پنجره بیرون آورده بود تا بتواند موجهایی که ناگهان در جلوی اتومبیل ظاهر میشوند را ببیند و عبور کند. خوشبختانه کیان نقشه دره را تماما بر روی جی پی اس مشخص کرده بود چون هیچ دیدی وجود نداشت و بدون جی پی اس هر لحظه امکان سقوط به دره وجود داشت. بالاخره همزمان با تاریک شدن هوا به ورودی دره رسیدیم. در حالی که مطلقا هیچ چیز در آنجا مشخص نبود. به جز حاله ای نور از چراغ اتومبیل پشتی که با فاصله کمتر از 2 متر به دنبال اتومبیل جلویی حرکت میکرد.
دره زبان مار (کوچه)
در بعضی نقاط لوت فرسایش در اثر باد بسیار شدید است. فقدان پوشش گیاهی که در قسمت عمده کویر لوت به چشم میخورد تاثیر بسزایی در فرسایش و رفته شدن خاک دارد و اگر گیاهی هم در بعضی نقاط به چشم خورد قادر به حفظ و پابرجا نگهداشتن خاک نیست. یکی از این مناطق فرسایش یافته، دره زبان مار در شرق منطقه کلوتها و غرب چاله مرکزی لوت است. این دره در نسخ تاریخی به کوچه نیز شهرت دارد. شکل دره شبیه به زبان مار است که در قسمت انتهایی به دو زبانه مجزا تقسم می شود. جهت دره شرقی غربی و طول آن در حدود 9 کیلومتر است. ارتفاع دیواره ها در ابتدای دره در حدود 30 متر که با حرکت به سمت طرفین آن از ارتفاع دره کاسته می شود. کف دره پوشیده از ماسه است که توسط باد به درون دره ریخته شده اند. علت پیدایش دره احتمالا توسط آب زه کش لوت یا سیل عظیم سیستان است که توسط باد تشدید شده است. ارتفاع کف دره از سطح دریا در حدود 190 متر است که جزئ مناطق پست لوت محسوب میگردد و کلیه مسیل های شرقی دشت به این  نقطه متصل می شوند. در زمانهای گذشته این منطقه یکی از باراندازهای مسیر شهداد به ده سلم بوده است. طی بازدیدی که در پایان سفر مجددا از این دره انجام شد، در درون دره رد روباه شنی مشاهده گردید که گمان می رود که باد لاشه پرندگان و جانوران را به درون این دره می اندازد و از این رو لاشه خواران بیابان در این مکان به دنبال غذا میگردند.
 
پس از رسیدن به دره اتومبیل ها در ابتدای دره مستقر شدند و کیان و احمد به همراه یک اتومبیل برای شناسایی وارد دره شدند. دیگر عبدا هیچ چیز مشخص نبود. حتی دیواره های 30 متری دره که در فاصله یکی دو متری طرفین ماشین قرار داشت. حرکت در دره و عبور از پیچ و خم های آن فقط از طریق حفظ تعادل اتومبیل از طرفین امکان پذیر بود. هر گاه یکی از طرفین اتومبیل بلند میشد یعنی اتومبیل داشت از آن طرف به دیواره دره نزدیک میشد. نهایتا در محلی که دره عریض تر بود ایستادیم و سایر اتومبیلها نیز ملحق شدند. شدت طوفان پیوسته در حال افزایش بود و وجود دره هم باعث درامان ماندن از طوفان خاک و شن نشد. دیواره های دره در حال ریزش بود و گرچه شدت باد در دره به طور محسوسی کاسته شده بود ولی ریزش دیواره ها و سرازیر بودن خاک و شن از بالای دره شرایط بسیار نا مساعدی را در داخل دره برای تیم به وجود آورده بودند. پس از 1 ساعت توقف در دره زبان مار و به امید کاهش طوفان، چند نفر از افراد تیم دچار مشکلات تنفسی حاصل از خاک و شن موجود در هوا شدند. گروه برای جلوگیری از مسمومیت تنفسی و خطرات احتمالی غیر قابل پیشبینی تصمیم به بازگشت به یگان تکاوری نیروی انتظامی در حاشیه ده سلم گرفت.
نکته قابل تامل در این طوفان آن بود که مسمویت تنفسی بسیار راحت تر از آنچه که تصورش را می توان کرد ظاهر می شود از این رو فعالیت در محیط طوفان به هیچ عنوان توصیه نمیگردد.
در زمان بازگشت شدت طوفان در حدی بود که میزان دید را در حد صفر کاهش داده و برای بازگشت ملزم به اعتماد کامل به جی پی اس بودیم که با توجه به گرد و غبار معلق در هوا دارای خطایی بیش از 10 متر بود در حالی که میبایست از دو کال عمیق و دره حد فاصل کلوتها و چاله مرکزی بالا میرفتیم. هوای داخل اتومبیلها به سختی قابل تنفس بود. ذرات غبار از همه طرف وارد اتومبیل میشدند. البته داخل خودروی پرادو به علت عایق بودن اتاق و همچنین سیستم تصفیه هوا در شرایط بهتری بود. کیفیت بسیار پایین اتاق خودروهای پاژن باعث ورود حجم بالایی از خاک به داخل اتومبیل میشد. گرچه قبل از سفر خودروهای پاژن بازسازی شده بودند و با زمانی که از کارخانه بیرون آمده بودند تفاوت زیادی داشتند و بسیاری از نقاط ضعف خودرو گرفته شده بود، ولی ذرات خاک به قدری ریز بودند که از هر منفذی عبور میکردند.
شروع به حرکت کردیم. بیشتر اعضای گروه در حالت نیمه بیهوش به سر میبردند و قادر به تکلم نبودند. به سختی تنفس میکردند. محسن بسیار هنرمندانه و با استفاده از چند دستگاه جی پی اس در جلو حرکت میکرد. هر لحظه احتمال سقوط وجود داشت. به محظ اینکه فاصله خودروها از 2 متر بیشتر میشد دیگر هیچ چیزی دیده نمیشد حتی چراغ خودروها.
پس از بالا رفتن از دیواره های دره دیدیم که وزش باد باعث به حرکت درآمدن سنگهای کف دشت شده بودند در حدی که صدای برخورد سنگها با اتومبیلها مرتبا به گوش میرسید. پس از 6 ساعت رانندگی در طوفان شن در جهت خلاف وزش باد، به جاده نهبندان به شهداد رسیدیم. مسیر جاده نیز بی نسیب از طوفان نمانده و تپه هایی با ارتفاع 30 تا 40 سانتیمتر بر روی بستر آسفالت تشکیل شده بود. پس از مراجعت به یگان از شدت طوفان تا حدودی کاسته شد ولی خسارات مالی فراوانی به رنگ خودروها وارد شده بود لایه فلز خودروها نمایان شده بود و تلق چراغ و شیشه تمامی خودروها سند بلاست شده و شفافیت خود را از دست داده بودند. حتی دفرانسیل و بخشهایی از شاسی و زیر بندی اتومبیل ها نیز به رنگ آهن درآمده بودند. مردم محلی میگفتند در 10 سال اخیر چنین طوفانی در منطقه ندیده بودند!
این طوفان با تمام خساراتی که به گروه وارد کرد ولی تجربه بسیار جالبی برای ما به وجود آورد، ما قبلا تجربه های زیادی در طوفانهای شن در کویرهای مختلف داشتیم. حتی یک بار در کویر ریگ جن با طوفانی مواجه شدیم که منجر به کاهش دما به میزان 15 درجه طی نیم ساعت شد و همین امر باعث ریزش برف و تگرگ در وسط کویر مرکزی شد که امری بسیار کم سابقه است. تیغه های رمل ها پوشیده از برف شده بودند و تغییر دمای ناگهانی منجر به وزش بادهای شدید شده بود. این تغییر دمای ناگهانی باعث کم شدن فشار باد لاستیک خودروها شده و در خودروهایی که فاو لاستیک کوتاهی داشتند، لاستیک از رینگ خارج شده و به علت چسبیدن سریع ماسه به داخل رینگ، دیگر قادر به جا انداختن لاستیک در جای خود نبودیم. البته نهایتا با روشهای ابتکاری مشکل برطرف شد. ولی طوفانهای لوت کملا متفاوت است. با توجه به حجم بیش از حد خاک و غبار در هوا، کم کردن ارتفاع کاملا اشتباه است. چون خاک و غبار در سطح پایینی حرکت میکنند. برای ما این تغییر هوا پس از ورود به دشت زبان مار کاملا محسوس بود. نکته دیگر اینکه اگر بلندی و یا باد گیری دیدید سعی کنید در پشت آن مستقر شوید. ممکن است باد همان شدت را داشته باشد ولی حداقل از برخورد سنگ و شن با شما جلوگیری میکند ولی برای پناه گرفتن ارتفاع کم نکنید چون باعث سر ریز شدن خاک و شن بر روی شما خواهد شد. چنانچه در لوت و در شمال چاله ملک محمد بودید، بهترین ناحیه از نظر اقلیمی ارتفاعات کوه ملک محمد و ارتفاعات شمال آن میباشد. البته مراقب میدانهای مین در آن منطقه باشید.
پس از اقامت در نمازخانه یگان تکاوری و بازسازی لوازم تخریب شده، در روز بعد تغییراتی در اجرای برنامه انجام شد. مسیر حرکت این بار از سمت ده سلم به سمت جنوب و ریگ یلان تعیین گردید و مسیر برگشت از سمت دره زبان مار انتخاب شد دقیقا برعکس مسیری که قرار بود از آن حرکت کنیم.
تاریخچه عبور از لوت
در قسمت غربی چاله مرکزی لوت ریگ یلان قرار دارد که بزرگترین انباشت ماسه ای کشور است. آلفونس گابریل در کتاب عبور از صحاری ایران به سفر خود به دور این انباشت ماسه ای اشاره کرده است. اولین گروهی که عرض این انباشت ماسه ای را به صورت پیاده طی کردند پروفسور مونو از آکادمی علوم پاریس و دکتر احمد موستوفی محقق ایرانی بودند که در کتاب جغرافیای طبیعی لوت به آن اشاره شده است. در قسمت غربی چاله مرکزی، کلوت ها قرار دارند که تا کنون کسی نتوانسته از عرض آنها عبور کند. این سختی عبور باعث شده که اطلاعات بسیار اندکی از نحوه تشکیل آنها در دست باشد. آلفونس گابریل در کتاب عبور از صحاری ایران به نحوه عبور خود از قسمت جنوبی این کلوتها که از تراکم کمتری برخوردارند اشاره کرده است.
هموار بودن نسبی چاله مرکزی لوت باعث شده است که سفرهای زیادی از آن انجام شود. چنانچه از چند معبر باریک در باتلاقهای لوت زنگی احمد گذر کنید عارضه ای که مانع حرکت شود در کل مسیر تا لوت شمالی مشاهده نمیشود.
دانشمند روسی به نام توماشک تحقیقات جالبی در مورد راه های ارتباطی در لوت انجام داده و به 5 راه اشاره کرده است. راه اول از شهداد به راور، راه دوم از شهداد به بیرجند، راه سوم از شهداد به ده سلم (مسیر آسفالته کنونی شهداد به نهبندان)، راه چهارم از نرماشیر به مرکز چاله مرکزی لوت و از آنجا به ده سلم که به راه نو شهرت داشته است و راه پنجم راه نرماشیر به بم (راه کنونی زاهدان به بم) بوده است. از دیگر افرادی که تحقیقات و یا سفرهایی در این منطقه انجام داده اند میتوان به آبوت (اواسط سده نوزدهم)، خانیکوف روس (1858)، فردریک گلداسمیت (1870) و ژنرال ماک گرگور انگلیسی (1882) اشاره کرد. در سال ها اخیر سفرهای تحقیقاتی زیادی توسط کویرنوردان در داخل لوت انجام شده که می توان به سفرهای مهرداد قزوینیان، احمد رونقی و گروه کشیت اشاره کرد.
صبح روز 1 فروردین حرکت به سمت ریگ یلان آغاز شد. مسیر حرکت به سمت جنوب و هوا نسبت به دو روز گذشته از سکون بیشتری برخوردار بود. همانند مسیر زبان مار رد خودروهای زیادی به صورت موازی در مسیر قابل رویت بودند که عمدتا متعلق به قاچاقچیان و اشرار منطقه است. در کل مسیر  طبق درخواست نیروی انتظامی حرکتی بر روی ردها انجام نشد تا از خطرات احتمالی انفجار مین یا سایر مهمات عمل نکرده اجتناب شود. خودروها به صف و کاملا روی یک رد حرکت میکردند. در ابتدای مسیر تابلوی عبور ممنوع، خطر برخورد با مین به چشم میخورد. بیشتر فشار و استرس روی خودروی اول بود. نیمی از مسیر را محسن جلو میرفت و نیمی دیگر را کیان. احمد هم که در سفر قبلی میدانهای مین را شناسایی کرده بود پیوسته در خودرویی که جلو میرفت حضور داشت و میدانها را مشخص میکرد. با توجه به احتمال انفجار و از بین رفتن خودروها، کلیه آذوقه ها و تجهیزات (بنزین اضافی، آب، غذا، جی پی اس و سایر تجهیزات امدادی) بین خودروها پخش شده بودند تا در صورت از دست دادن یکی از خودروها، بقیه قادر به نجات خود باشند. در مجاور میدانهای مین، آثار خودروهای منفجر شده به چشم می خورد.
پس از طی 30 کیلومتر اولین اجتماع تپه های ماسه ای ریگ یلان قابل رویت شد. در این نقطه کماکان زمین پوشیده از اجتماعات مختلف گیاهی بویژه درختچه های تاغ بود. هر چه به سمت چاله مرکزی لوت حرکت میکردیم از تراکم این پوشش کاسته می شد به نحوی که در مجاورت چاله اکثر تاغ ها خشک شده بودند. دلیل این امر احتمالا پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی در منطقه است که هشداری جدی نسبت به گسترش بیابان زایی لوت در اثر برداشت بی رویه آب از بسترهای زیرزمینی جهت مصارف کشاورزی است. همچنین ازتفاع تپه های ماسه ای در جهت جنوب افزایش می یافت. از اینجا بدلیل وجود یک لایه ماسه بر روی زمینهای آبرفتی حرکت با سرعت بیشتری انجام شد. در قسمت مرکزی لوت، دشت دچار یک شکست 20 تا 30 متری میگردد که در سرتاسر شرق تا غرب چاله مرکزی لوت ادامه داشته و در جنوب آن چاله ملک محمد قرار دارد. کوه ملک محمد نیز در شمال شرقی شکست قابل رویت است.
پوشش گیاهی و جانوری در لوت مرکزی
در قسمت مرکزی دشت لوت به نظر می رسد که زندگی نباتی و جانوری وجود ندارد. اما می توان تصور کرد که در ماه های مناسب که شرایط آب و هوایی مناسبتر است زندگی موقت در آنجا پدیدار گردد.
پوشش جانوری منطقه در نواحی ریگزار شرقی (یلان) شامل پامسواکی، جرد، روباه شنی، گربه شنی، شتر، انواع آگاما و گکو، شاهین، جغد، سنگ چشم، مارهای منطقه سیستان (به بخش مارهای ایران در سایت کویرها و بیابان های ایران مراجعه شود) و... است. این پوشش عمدتا از جانورانی تشکیل شده اند که یا آب نمینوشند و آب خود را از تغذیه سایر جانوران تامین میکنند و یا به آب بسیار کمی نیاز دارند. تا کنون 70 گونه پرنده در لوت شناسایی شده اند که 50 مورد پرنده بومی مناطق بیابانی و 20 مورد مهاجر هستند. این پرندگان خود را با شرایط سخت محیط سازگار کرده اند. به عنوان مثال در هوای گرم، بی حرکت می مانند و یا در لای شاخ و برگ گیاهان و یا سوراخهای زمین پنهان می شوند. پوشش پر بعضی از این پرندگان همچون قلاب در هم فرو می رود و مانع نفوذ اشعه خورشید و گرما می شود. همچنین بسیاری از این پرندگان آب مورد نیاز خود را از اختلاف دمای روز و شب و تشکیل شبنم تامین میکنند. پرندگان حشره خوار آب خود را از خوردن حشرات تامین میکنند. نکته قابل تامل درباره پرندگان رنگ روشن آنهاست. اغلب پرندگان مناطق بیابانی دارای رنگ روشن هستند تا کمترین جذب دما را داشته باشند.
عموما پرندگان مهاجر مسیرهای سخت را برای مهاجرت انتخاب نمیکنند ولی از آنجا که هوا در زمستان در لوت کمی معتدل تر است احتمال دارد که این منطقه را برای مهاجرت انتخاب کرده باشند. پرندگانی همچون باقرقره که به آب کمی نیاز دارد و می تواند تا 100 کیلومتر از منابع آبی فاصله بگیرد و لانه سازی کند. پرندگان معمولا علاقه زیادی به لانه سازی در میان بوته ها و درختچه ها دارند تا به این طریق آشیانه خود را استتار کنند تا از حمله سایر جانوران در امان بمانند. از آنجا که پوشش گیاهی لوت بسیار ضعیف است این پرندگان از سوراخ هایی که توسط سایر جانوران در زمین ایجاد شده و دیگر مورد استفاده آنها قرار نمیگیرد استفاده میکنند. این سوراخها به دلیل اینکه رطوبت بالاتری نسبت به محیط دارند و عدم تابش مستقیم نور خورشید باعث میشوند که تحمل گرمای لوت را برای این موجودات فراهم کنند. همچنین برای تحمل گرمای منطقه منقار خود را باز نگاه میدارند تا باد وارد دهان آنها شود و از این طریق مقداری از گرمای بدن را خارج کنند. پرندگانی همچون شاهین و کرکس در ارتفاعات شرقی ریگ یلان معروف به ارتفاعات اسپی آشیانه میسازند و برای شکار در این منطقه پرواز میکنند.
بر خلاف چاله مرکزی لوت که کاملا خالی از پوشش گیاهی است وضعیت در ریگ یلان متفاوت است و پوشش گیاهی بسیار ضعیف و پراکنده ای هر چند به سختی قابل مشاهده است. هر چه از غرب ریگ به سمت شرق ریگ پیشروی کنید پوشش گیاهی بیشتر میشود. گیاهان منطقه عمدتا گیاهان ماسه پسند همچون نسی، تاغ ، اسکنبیل و شور هستند.
 
یکی دیگر از عوارض استثنایی لوت، وجود گونه‌ای از نبکاها  در حاشیهٔ غربی آن است. در حدود ۲۰ کیلومتری شهداد، درختان و درختچه‌های گز در گلدان‌های بیابانی لوت جای گرفته‌اند که به آن نبکا یا تلهٔ گیاهی گفته می‌شود و گاه طول آنها به ۱۰ متر می‌رسد. در حالی که ارتفاع بلندترین نبکاهای صحراهای آفریقا به زحمت به سه متر می‌رسد. زمین ‌های بین نبکاها پوشیده از ماسه‌ است. نبکاها عموماً در سطح همواری می‌رویند که میزان ماسه آن متوسط و سطح آب زیرزمینی آن بالا و یا رطوبت کافی برای رشد گیاه در آن فراهم باشد. عناصر تشکیل دهنده نبکا شامل ماسه، لای، رس و سیلت است. شکل نبکا تابعی است از اندازه، تراکم و میزان رشد گیاه میزبان. در لوت گیاه گزاز عمده ‌ترین گونه‌های میزبان نبکاها است.
پس از عبور از میدانهای مینی که در نزدیکی شکست و محل گذرهای آن وجود داشت جهت حرکت را به سمت شرق تغییر دادیم تا به سرعت به سمت محل کمپی که قبل از سفر بر روی نقشه توسط کیان مشخص شده بود حرکت کردیم. با توجه به جابجا شدن ماسه ها و نیاز به شناسایی مسیر دقیق بر روی ماسه ها و ورود به ریگ یلان برای برپایی کمپ، میبایست روشنایی روز را غنمیمت میشمردیم و قبل از تاریکی مستقر میشدیم. نور خورشید در هنگام غروب بر روی ماسه ها میتابید و رنگی بی نظیر به آنها میداد. ابتدا فاصله به نظر کم می آمد. هر چه به سمت ماسه ها پیش میرفتیم باز هم نمیرسیدیم. رمل ها بزرگ و بزرگتر میشدند و ابعاد برای ما کاملا غیر قابل باور بود. در نزدیکی محل کمپ تعدادی رمل کوچک با لبه های تیز تشکیل شده بودند. پس از عبور از آنها به کوهی عظیم از ماسه رسیدیم. در ابتدا عبور از کوهی با این ابعاد به نظر غیر ممکن می آمد. آن هم با آن همه بار اضافی خودروها. کیان به جلو رفت تا منطقه را بررسی کند. بقیه خودروها با فاصله زیاد به دنبال وی پیش میرفتند. خطر عبور از چنین رمل هایی این است که ماسه ها ناگهان گود میشوند لذا میبایست با حداکثر سرعت وارد آنها شد و در صورت گیر افتادن یکی از خودروها، بقیه باید از فاصله دور و با استفاده از تسمه های بلند، به خودروی مذکور کمک کنند. البته استفاده از جک های مخصوص و صفحه های مخصوص شن در این مناطق بسیار موثر است و از اتلاف وقت جلوگیری میکند. نکته دیگر این است که همیشه میبایست راه برگشت را قبل از رفتن در نظر گرفت. با توجه به ابعاد بسیار بزرگ ماسه ها و شیب های غیر قابل برگشت، احتمال گیر افتادن برای رانندگانی که بدون فکر و فقط به جلو می رانند در این منطقه بسیار زیاد است.
پس از عبور از چند گذر در بین رمل های بلند به محل کمپ میرسیم. این محل قبلا توسط مهرداد قزوینیان مورد استفاده قرار گرفته بود و یادگاری وی هنوز در اینجا بود.
 به سمت کمپ سرازیر شدیم و پس از جانمایی محل خودروها، چادرها، لوازم و اجاق، هر یک از اعضای گروه مشغول انجام یکی از تسک ها شدند. همه از وظایف خود آگاهی داشتند و کلیه امور در مدت کوتاهی انجام شد. بار اتومبیل ها خالی شد. دانیال و امید آذوقه ها را مرتب میکرد، سیاوش و محمد گالن های بنزین را در محلی که در طول روز هم در سایه باشند جاساز میکرد، اشکان و کامران تجهیزات را جابجا میکرد، حسین و احمد چادر ها را برپا میکردند، کیان طبق معمول در هر کاری دستی داشت، محسن و کیومرث هم به اجاق میرسیدند.
با توجه به محدودیت در حمل هیزم، آتش کوچکی بر پا شد و همزمان با آماده کردن شام، خودروها برای روز بعد آماده شدند. باک همه خودروها پر شد و تجهیزات ضروری و امدادی در خودروها قرار گرفت. باد لاستیکها کم شد و جیره غذایی و آب به میزان کافی در خودروها پخش شد. هدف روز بعد، حرکت به سمت عمق ریگ اسکنبیل واقع در 30 کیلومتری جنوب محل کمپ است. نامگذاری ریگ اسکنبیل بر اساس درخت اسکنبیل 4 متری است که در عمق این دره و بر فراز یکی از کوه های ماسه ای قرار گرفته و ریشه آن توسط باد از ماسه ها خارج شده است.
اولین شب پر ستاره در ریگ یلان آغاز شده بود. شبی پر ستاره بدون وجود کوچکترین آلودگی نوری در آسمان. به قول امید اینجا دیگر میتوان مطمئن بود که هیچ آلودگی نوری در اطراف وجود ندارد. همه در انتظار روز بعد بودند. ابعاد بی نظیر ماسه ها همه را متحیر کرده بود. آیا در گذشته نیز لوت به همین میزان بکر و خالی از سکنه بوده؟ قطعا تمدن هایی در اطراف لوت و چه بسا در داخل لوت وجود داشتند. ولی چه بر سر آنها آمده بود؟!
 
تمدن های حاشیه لوت
بیابان لوت با طولی در حدود 500 کیلومتر و عرضی در حدود 200 کیلومتر دارای آثار فراوانی از تمدن انسانی از هزاره سوم قبل از میلاد در حاشیه بوده است. بم و نرماشیر در جنوب، کشیت و شهداد در غرب و اسپی در شرق، در منطقه بیابانی لوت قرار دارند.
 
حاشیه‏ بیابان لوت از لحاظ کاوشهای باستانشناسی،  بسیارقابل توجه است زیرا عوارض طبیعی‏ مناطق مسکونی را محدود نموده‏اند. انتشار تمدن شمالی (منطقه‏ خراسان و ترکستان) بطرف دریاهای جنوب یا بالعکس باید از طریق لوت مرکزی‏ انجام می گرفته است. انتشار تمدن غرب ایران از بین النهرین و خوزستان بطرف شرق نیز باید از حاشیه‏ های لوت بگذرد. در‏ بررسی های انجام شده در جنوب شهر شهداد، زمینهای کویری بواسطه وزش بادهای سخت در زمان‏ های طولانی شکافهایی یافته و در داخل این شکافها در میان باتلاقهای کویری کلوت که منشا پیدایش‏ جدیدی دارند اشیای سفالی و برنزی زیادی یافت شده است. این منطقه‏ مسکونی قدیمی، چندین کیلومتر طول و عرض دارد و چون با وجود شرایط طبیعی منطقه که اجتماع کوچکی نمی‏تواند در آن پدید آید، فرض بر این است که این آثار متعلق بشهری باستانی است.‏
 
آنچه در مورد کشف مزبور اهمیت دارد آن است که این آثار در لای تشکیلات رسی‏ و نمکی که لوت را ساخته‏اند دفن گردیده است. یعنی پیدایش کویر و لوت حتی در زمانهای تاریخی انجام‏ شده و شاید اولین تمدن انسانی در نتیجه تغییرات اقلیمی از بین رفته باشد. کاوشهای باستان شناسی محل و وضع سالم آثار تمدنی، نشان میدهد که بعلت پیش آمدی ناگهانی این تمدن‏ از بین رفته است. علائم جریان آب در حاشیه لوت حاکی از پیدایش سیلهای بسیار خطرناک و ناگهانیست‏ که با وجود باران کم در این مناطق جاری شده است. در داخل منطقه کلوت ها مسیلهایی وجود دارد که نشانه هایی از عبور جریان شدید آب در خود دارند. همین جریان شدید آب باعث شست و شوی زیاد زمین‏ و ته نشین شدن مواد کویری در حاشیه اطراف لوت است. شاید بر اثر بروز سیل عظیمی که گل و نمک‏ و گچ کویری همراه داشته شهر مزبور بکلی از بین رفته و در داخل کلوت دفن شده باشد.
 
در مرکز دشت لوت در شمال چاله زنگی احمد جایی که هیچ اثری از آب، آبادانی‏ و زندگی نیست آثاری بشکل بنای مخروبه برجی شکل وجود دارد که در پای آن بقایای سفال‏ و شیشه‏های رنگی شکسته یافت شده است.
 
در جنوب دشت لوت نیز آثاری از این بناهای مخروبه هست که از علت وجود آنها اطلاعات درستی در دست نیست اما افسانه‏های محلی و روایاتی که در کتب جغرافی‏ نویسان دیده میشود مؤید این نظریه است که پیش از اسلام مراکز جمعیتی بزرگی در دشت لوت وجود داشته و افسانه شهر لوت به این علت رواج یافته است. در کتب قدیمی و یادداشت‏ مسافرانی که از دشت لوت گذشته‏اند غالبا بحث از آثار مخروبه شهر لوت است. هر جا از شهر لوت یاد شده سخن از تپه ‏ها و برجهای ستونی شکل است که در نتیجه فرسایش باد پدیدار گشته و از دور شباهتی به شهری ویران دارند. ولی شاید حقیقت این باشد که در گذشته شهر لوتی وجود داشته و از بین رفته و در اذهان اسمی‏ از آن بجا مانده و بعدها برای مشخص داشتن آن هرجا اشکال کلوت دیده شده آنرا شهر لوت‏ گفته‏اند.
 
صبح روز دوم فروردین پس از صرف صبحانه، با توجه به اینکه اختلاف دما در سایه و آفتاب بسیار زیاد بود کلیه لوازم را زیر سایه بانی قرار دادیم. لوازم شخصی هم در چادرها قرار گرفتند و بیس کمپ را به سمت ریگ اسکنبیل ترک کردیم. با توجه به اینکه تراکم رد چرخها در یک محل خاص از کویر نشان دهنده رفت و آمد و احتمالا بارگزاری در آن محل است، سعی بر این شد که از مسیر دیگری از ریگ خارج شویم و خود را به حاشیه شرقی ریگ یلان برسانیم. با توجه به جهت ماسه ها حرکت از شرق به غرب در داخل ریگ یلان بسیار سخت تر از حرکت از غرب به شرق می باشد. باز هم تاکید میکنیم که کویرنوردانی که قصد بازدید از منطقه را دارند حتما قبل از ورود به ریگ یلان از مسیر برگشت خود 100 درصد مطمئن باشند. چون یک تیغه 4 متری ساده که مانع برگشت باشد میتواند اتومبیل را برای همیشه در آنجا مدفون نگه دارد. از ریگ خارج شدیم و به سمت جنوب به مسیر ادامه دادیم. در راه از ورودی چند دره که در  سمت شرق ما بودند گذشتیم. دو مورد توسط کیان بررسی شد و برای برنامه روز بعد علامت گزاری گردید. در جلوی همه دره ها تعداد زیادی رمل کوتاه و بلند وجود داشت. هر چندتا در یک جهت بودند و از هیچ نظمی پیروی نمیکردند و همین امر عبور از آنها را دشوار میکرد. اگر هم از آنها عبور میکردیم قبل از ورود به دره اصلی، میبایست از چند تیغه و شیب های طولانی پایین میرفتیم که برگشت به بیرون از همان مسیر امکان پذیر نبود.
مسیر پوشیده از دیوارهای ماسه ای متعدد است که توسط دشت های فراخ از یکدیگر جدا شده و عمود بر رشته کوه ماسه ای اصلی قرار گرفته اند. فاصله دو رشته کوه ماسه ای که جهتی به سمت شمال شرق دارند در حدود 3 کیلومتر است و دارای مناظری بی نظیر است. تنها دشتهایی که به راحتی قابل ورود هستند دشتهای نواحی جنوب غربی ریگ یلان است که ورودی آنها مسدود نشده و قابل دسترس میباشد. پس از طی مسافتی در حدود 30 کیلومتر هوایی در جهت جنوب و ورود به ریگ یلان و 20 کیلومتر هوایی در جهت شرق در نواحی انتهایی دشت، به اسکنبیل معروف میرسیم. بعد از عکاسی به سمت کلوت هایی که در فاصله 5 کیلومتری شرق این اسکنبیل قرار دارند و در یک چاله ماسه ای عمیق قرار گرفته اند حرکت میکنیم. مسیر حرکت دارای شیب های تند فراوان ماسه ای به خصوص شیب های عرضی بسیار خاصی است که حرکت در آنها احتیاط زیادی را طلب میکرد. به همین دلیل در بسیاری از قسمتها خودروی پیشرو مسیر را مشخص نموده و راه برگشت را تست میکرد و سپس بقیه خودروها به مسیر ادامه میدادند. پس از رسیدن به کلوت ها، کوزه ای که بر روی آن نام کلیه افراد گروه به همراه نام عباس جعفری پیشکسوت کویرنوردی حک شده بود، بر روی غربی ترین کلوت منطقه قرار گرفت و هر یک از افراد به رسم یاد بود و برای گروه های بعدی که به منطقه سفر میکنند یادگاری هایی در کوزه قرار دادند.
به سرعت به سمت غرب بازمیگردیم تا در فرصت باقی مانده دیداری از نقطه سفید رنگی که بر روی نقشه ها در جنوب چاله ملک محمد قرار دارد، داشته باشیم. همانگونه که انتظار داشتیم مسیر برگشت پیچیده تر از مسیر رفت بود. در کف دره ها درختچه های تاغ به چشم میخورد و گروه بدون مشکل خاصی از ریگ خارج شد. در دشت سنگلاخی چاله مرکزی به سمت غرب و شمال غربی تغییر مسیر میدهیم تا به نقطه مشخص شده بر روی جی پی اس برسیم. بعد از 2 ساعت رانندگی در زمینهای ناهموار چاله مرکزی به منطقه ای میرسیم که دارای چند دق سله بسته است و احتمالا سفیدی عکس های هوایی به دلیل وجود همین دق ها بوده است. ولی اثری از آب به چشم نمیخورد. به سمت چاله ملک محمد در شمال این نقطه حرکت میکنیم. در زمان غروب خورشید به چاله ملک محمد رسیدیم. نور زیبای غروب رنگ باتلاق کف چاله را به رنگ سرخ زیبایی در آورده بود. در حاشیه غربی چاله متوجه چند اتومبیل سفید رنگ شدیم. پس از بررسی با دوربین متوجه اتومبیل آقای مهرداد قزوینیان شدیم. چقدر خوب است در جایی که انتظار هیچ کسی را نداریم دوستان و همنوردان خود را پیدا کنیم. به سمت کمپ ایشان حرکت کردیم و پس از ملاقات با اعضای گروه از جمله آقای اینانلو، تا تاریکی هوا به گپ و گفتگو پرداختیم. مسلما اولین کسانی که در سال 1391 به عید دیدنی آنها رفتیم همین دوستان بودند. آدرس کمپ محل کمپ خود را به مهرداد دادیم و شبانه به محل کمپ باز گشتیم تا ضمن استراحتی برای سفر روز بعد و حرکت به عمق ریگ یلان آماده شویم. اتومبیلها مجددا سوخت گیری شد و مسائل فنی آنها بررسی گردید. کیان مشغول بررسی مسیرها بود. چند مسیر مشخص کرده بود که از طریق آنها میتوانستیم تا قلب ریگ یلان نفوذ کنیم. ولی ابعاد انقدر بزرگ بودند که میبایست در عمل به بررسی دقیق مسیر ها پرداخت. قرار بر این شد که صبح روز بعد به ترتیب مسیر ها را بررسی کنیم. تا کجاها برد این اوج طربناک مرا...
چاله ملک‌ محمد
این چاله از شرق با ریگ ‌یلان هم‌ مرز است. چاله ملک‌ محمد 10کیلومتر مربع مساحت دارد و ارتفاع آن از سطح آبهای آزاد در حدود 300 متر است. این چاله در 105 کیلومتری شرق شهداد (در مجاورت شرقی ناحیه کلوت‌ها) قرار گرفته است؛ البته برخی به اشتباه این چاله را چاله مرکزی لوت تصور می‌کنند اما این چاله محل بروز یکی از زهکش‌های چاله مرکزی لوت است. در انتهای این چاله که مانند کاسه است زه آبی وجود دارد که به شکل یک رودشور بر روی زمین جاری می شود و جریان تبخیری دارد. در بیابان لوت، چاله‌های متعددی نظیر چاله ملک‌ محمد وجود دارد. چاله شورگز هامون و چاله گود نمک (وسیع‌ترین فروافتادگی در چاله مرکزی لوت) با بیش از یک کیلومتر مربع وسعت از دیگر چاله‌های این بیابان است. در قسمت شمال شرقی چاله ملک محمد کوه ملک محمد قرار گرفته است که یکی از عوارض طبیعی مورد استفاده مسافران لوت برای حرکت در جهت صحیح بوده است. چاله و کوه ملک محمد به نام راهنمای ایرانی دکتر آلفونس گابریل در سفر به لوت نامگذاری شده است.
 
روز سوم فروردین مراسم بیدار باش کمی زود تر از روز قبل انجام شد. پس از بیدار شدن دیدیم که یک جغد شاخ دار در کنار چادر یکی از دوستان نشسته و با نگاهی تعجب انگیز به ما نگاه میکرد! به نظر میرسید همانقدر که ما متعجب بودیم او هم متعجب است. مشخص بود که تا به حال انسانی ندیده و اصلا از ما ترسی نداشت. خیلی جالب است در سرزمینی که مدتها همه فکر میکردند حتی باکتری هم در آن وجود ندارد با استقبال عمو جغد شاخ دار مواجه شوید. انگار منتظر بود بیدار شویم تا خوشامد بگوید.
پس از صرف صبحانه کیومرث که برای پیاده روی صبحگاهی داشت از کمپ به سمت غرب حرکت میکرد متوجه پرنده ای در آسمان شد. پرنده داشت به آرامی به سمت ما می آمد و مرتبا بزرگ و بزرگتر میشد. جالب اینجا بود که اصلا بال نمیزد! وقتی پرنده نزدیکتر شد ما با بزرگترین پرنده ای که در زندگیمان دیده بودیم مواجه شدیم. مهرداد قزوینیان سوار بر پاراموتور خود بود که از چاله ملک محمد به سمت ما می آمد. پس چاق سلامتی هوایی ایشان به سوی گروه خود ادامه حرکت داد و ما نیز حرکت خود را برای ورود به ریگ یلان آغاز کردیم.   
ریگ یلان
ریگ یلان در محدوده جغرافیایی 30 درجه و 57 دقیقه شمالی تا 29 درجه و 21 دقیقه شمالی و 59 درجه و 5 دقیقه شرقی تا 59 درجه و 55 دقیقه شرقی در شرق استان کرمان، شمال غربی استان سیستان و بلوچستان و جنوب استان خراسان جنوبی قرار دارد. نقطه تلاقی 3 استان در ناحیه ای در نزدیکی شمال ریگ یلان قرار دارد. منطقه شرقی لوت تجمعی عظیم از انواع ساخت های ماسه بادی به وسعت 10 هزار کیلومتر است. دراین ناحیه بلندترین هرم های ماسه ای ایران به ارتفاع نزدیک به 350 (مهرداد قزوینیان) متر وجود دارند. در بعضی از سایت ها و کتب بلندترین ارتفاع این منطقه را در حدود 500 متر (احمد رونقی) نیز معرفی کرده اند (در سایت ویکی پدیا انگلیسی ارتفاع ثبت شده 470 متر ارایه شده است) . اتلاق صفت بلندترین تپه های ماسه ای جهان به این منطقه با وجود تپه های ماسه ای چرا بلانکو در کشور پرو  با ارتفاعی در حدود 1176 متر از کف دشت صحیح نیست. طرح چنین مسایلی بیشتر بدلیل ناشناخته بودن و تحقیقات اندک صورت گرفته در این منطقه  مطرح میگردد که متاسفانه توسط مطبوعات به صورت گسترده ای در کشور نشر می یابد. در هر صورت طرح مسایلی همچون گرمترین نقطه کره زمین، بلندترین تپه های ماسه ای جهان و عدم وجود حیات، حتی باکتری در لوت نه تنها به واقعیت نزدیک نیست، چه بسا در گستره جهانی موجب کم اعتبار شدن تحقیقات بسیاری از محققان کشور خواهد شد. از نقطه نظر ارتفاع با احتساب بلندترین نقطه 500 متری، ریگ یلان در رتبه سوم جهانی بعد از چرا بلانکو در کشور پرو با ارتفاع 1176 متر از کف دشت و بادیان جاران در کشور مغولستان با ارتفاع ثبت شده 550 متر از کف دشت قرار خواهد گرفت.
ریگزار شکلی شبیه به مستطیل دارد و گستره ای شمالی جنوبی دارد. فاصله شمال تا جنوب ریگزار در حدود 150 کیلومتر و فاصله شرقی غربی آن در حدود 70 کیلومتر است که آنرا به بزرگترین اجتماع تپه های ماسه ای ایران تبدیل کرده است. خط الراس تپه ها جهتی جنوب غربی- شمال شرقی دارند که در نواحی شمالی تر، این شیب بیشتر به سمت شمال و در نواحی شرقی جهتی غربی شرقی به خود میگیرند. این ریگزار از غرب به چاله مرکزی لوت، از شمال به ده سلم از شرق به نصرت آباد و ارتفاعات اسپی و از جنوب و جنوب غربی به لوت زنگی احمد و کال شور لوت محدود میگردد و تا بلوچ آب ادامه می یابد. ارتفاع کف دشت از سطح آبهای آزاد در نواحی حاشیه غربی ریگ یلان، در حدود 550 متر و در نواحی شرقی در حدود 830 متر است. شیب نواحی غربی به سمت غرب تا مرکز چاله لوت کاهش می یابد. در نواحی حاشیه شرقی ریگ یلان، این شیب به سمت شرق افزایش می یابد.
 
در حاشیه غربی ریگ، کوه های ماسه ای، با فاصله از یکدیگر قرار گرفته اند و با پیشروی به سمت مرکز این کوه های ماسه ای به یکدیگر می پیوندند. در نقطه تلاقی این کوه ها چاله های ماسه ای قرار دارند که به دلیل شیب زیاد دیواره ها خروج از آنها توسط جانوارن با دشواری بسیاری همراه است که بیشتر به چاله های مرگ شباهت دارند. این چاله ها توسط بادهای 120 روزه سیستان که در تابستان جریان دارند ایجاد می شود. این منطقه دارای دمای روز بالایی است و در فصول گرم دمای بالای 55 درجه و در فصول سرد در گرمترین زمان روز دمای 30 درجه در منطقه ثبت شده است ولی نسبت به مرکز و منطقه کلوت ها از دمای کمتری برخوردار است. همانند منطقه ریگ جن در کویر مرکزی ایران تپه ها بصورت دیوارهایی در جهت شمال شرقی امتداد دارند و در بین دیوارها سرزمین های ریگی، ماسه ای و آهکی قرار گرفته که دره نامیده میشوند. این دیواره ها در نواحی مرکزی به یکدیگر پیوند میخورند و تشکیل هسته مرکزی ریگ یلان را میدهند.
 
تیم به سمت یکی از طولانی ترین دره های ریگ یلان حرکت کرد. این دره بدلیل وجود تپه های ماسه ای عریض و در هم در مدخل ورودی، یکی از سختترین دره های ریگ یلان محسوب می شود. برای عبور از تپه ماسه ای ها و ورود به دره میبایست ابتدا چندین بار جهت حرکت را عوض کرد و دقیقا از قسمتی غیر قابل تصور وارد دره شد. این دره نسبت به سایر دره ها دارای طول و عرض بیشتری است. دشت های عریض به همراه بلندترین کوه های ماسه ای ریگ مناظر بدیع و زیبایی خلق کرده اند که در نوع خود در کشور و در دنیا بی نظیر است. دومین مشکل برای عبور از دره ها، یالهای ماسه ای هستند که به صورت عرضی دره را میبندند. به این یالها سد میگوییم. لبه سدها تیز است و عبور از آنها تنها به 2 طریق ممکن است. یکی اینکه با استفاده از تکنیک شیب عرضی از بالای محل تلاقی سد و دیواره دره از آنها عبور کرد که کاری بسیار خطرناک است و مستلزم شناخت کامل تکنیکهای رانندگی و همینطور اتومبیل میباشد. استفاده از نیروی گریز از مرکز در این تکنیک لازم و یک اشتباه و یا مکث یک لحظه ای باعث خوابیدن اتومبیل به پهلو و نهایتا چرخیدن آن به دور خود خواهد شد و نهایتا تا پایین دره سقوط خواهد کرد. طریقه دوم پرش از روی تیغه های تیز میباشد. این روش نیز خطرات خود را دارد. چون لبه سد ها بسیار تیز هستند اتومبیل باید با سرعت زیادی اقدام به پرش کند. در غیر این صورت اتومبیل به صورت الاکلنگی در بالای تیغه معلق میماند. پرش با سرعت زیاد هم عواقب خاص خود را دارد و فشار زیادی به سیستم جلوبندی اتومبیل وارد میکند. علاوه بر این پرش در جهت غرب به شرق در ریگ یلان بسیار ساده تر از پرش در جهت برگشت است. چون ماسه های سمت شرق تیغه بسیار نرم تر و گود تر از ماسه های غرب تیغه است.
پس از عبور از چند سد متوالی به سدی رسیدیم که عبور از آن به روش شیب عرضی به هیچ عنوان امکان پذیر نبود. لذا کیان به طرف دیگر سد رفت و بقیه منتظر ماندند تا مسیر برگشت مشخص شود. در صورتی که مسیری برای برگشت پیدا نمیشد میبایست با استفاده از تسمه های بلند و وینچ و استفاده از روش الاکلنگی، اتومبیل کیان را به سمت دیگر برمیگرداندیم. پس از مدتی تلاش مسیری برای برگشت پیدا شد و پس از تست مسیر توسط کیان و محسن بقیه گروه در طرف دیگر سد به هم ملحق شدند و به مسیر ادامه دادند.
 در مسیر حرکت چند دق سله بسته در منطقه شناسایی شد که دارای پوشش گیاهی تاغ بودند و به نام "دق دو تاغ" نامگذاری گردیند. در میان این دو درخت تاغ پرنده ای لانه کرده بود که عدم ترس آن از انسان نشان دهنده این بود که این پرنده تا به حال انسان ندیده و همچنین دشمنان زیادی در اطراف خود ندارد.
نکته جالب توجه در ارتباط با پوشش گیاهی ریگ یلان آن است که هر چه از چاله مرکزی به سمت شرق پیشروی کنید پوشش گیاهی بیشتر میشود تا حدی که در وسط ریگ پوشش گیاهی از حالت درختچه های تک تک تاغ و اسکنبیل با فاصله های بعضا چند کیلومتری، به بیشه های نسبتا انبوه و درختچه های چسبیده به هم تبدیل میشود. درختچه هایی که در پای ماسه ها و کف دره ها و به خصوص در حوالی دق ها رشد نمودند کهنسال تر هستند و درختچه هایی که در ارتفاعات بالا تر رشد نمودند عموما کوچک تر و جوان تر میباشند. ولی عموما سبز و شاداب هستند. همچنین در نزدیکی تاغ ها پرندگانی همچون چکاوک کاکلی، سنگ چشم و دلیجه قابل مشاهده است.
بر روی تپه های ماسه ای در نقاط مختلف ریگ یلان بخصوص در مجاورت چاله مرکزی پوشش سیاه رنگی به صورت پراکنده قابل مشاهده است. احتمالا این پوشش ماسه ای از جنس سنگهای بازالتی است که به دلیل دارا بودن جرم حجمی بیشتر نسبت به سایر سنگها، توسط باد جابجا نشده اند و ماسه سایر سنگها با باد همراه شده نمایی از پوشش یکدست سیاه رنگ را بر جای گذاشته اند.
پس از عبور از چند سد و بلندترین ماسه های منطقه، گروه موفق شد تا عمق 35 کیلومتر هوایی به ریگ یلان نفوذ کند. اینجا وسط ریگ بود. پوشش گیاهی بسیار انبوه تر از قبل به چشم می خورد و رد پای پرندگان مختلف به همراه سرگین تازه شتر و چند حیوان دیگر کاملا مشهود بود. پس از  شناسایی کامل منطقه برای عبور از عرض ریگ در سفر آینده، بطری ای به یادگار در کنار یکی از درختچه های تاغ گذاشته شد. داخل یادداشتی بود که روی آن جمله ای توسط کیومرث بابازاده نوشته شده بود. جمله ای که معنی کویر را در ذهن ما تداعی میکرد.
گروه شروع به بازگشت کرد تا نهار را در دق دو تاغ با پرنده ساکن آنجا به اشتراک بگذارد. به دو تاغ رسیدیم. همزمان با صرف نهار مقداری غزا و یک ظرف آب در کنار لانه پرنده قرار دادیم. بوی آب که در هوا پخش شد چند پرنده دیگر هم خود را به آنجا رساندند. مدتی با پرنده ها بازی کردیم. اینکه هنوز بخشی از طبیعت ایران هنوز انقدر بکر است که حیوانات آن از انسان نمیترسند بسیار جالب و غیر قابل باور بود. طبیعتی که میتوانست مانند بسیاری از کویر های دیگر به علت استفاده ناصحیح و عدم نگهداری به زباله دانی تبدیل شود. باز همینکه این منطقه احتمالا از آخرین نقاطی خواهد بود که دست بشر به آن خواهد رسید باعث امیدواریست.
پس از صرف نهار به سمت غرب ادامه حرکت دادیم تا از ریگ خارج شویم. یکی از سد های میان راه برگشتمان را با کمی هیجان همراه کرد. این سد دارای تیغه ای بود که عبور از آن حتما با پرش اتومبیل همراه بود. محسن با حداکثر پرش در رتبه اول قرار گرفت و پس از او اشکان و سیاوش در رتبه های 2 و 3 و کیان بدون پرش در رتبه 4 قرار گرفتند. بعد به ورودی دره رسیدیم. همانجایی که رمل های کوتاه و گره خورده مسیر گیج کننده ای به وجود آورده بودند. طبق معمول خروج از ورود سخت تر بود. بالاخره از ریگ خارج شدیم و قبل از غروب آفتاب به محل کمپ رسیدیم. پس از رسیدن به کمپ کیان و محسن و اشکان به شناسایی اطراف کمپ پرداختند و در تلاشی کوتاه توانستند با خودرو به بالای بلندترین کوه ماسه ای حاشیه کمپ با ارتفاعی در حدود 320 متر صعود کنند. نکته جالب در بالای این کوه ماسه ای رویت ارتفاعات شهداد در فاصله 150 کیلومتری بود. یکی از زیبا ترین غروبهای زندگی در آنجا پدیدار بود. یاد آن شب طوفانی به خیر.
با توجه به تراکم ردهای تازه در محل بیس کمپ و دشت مجاور، چنانچه کسی در منطقه حضور داشت احتمال اینکه محل بیس کمپ را پیدا میکرد زیاد بود. لذا برای حفظ امنیت گروه تصمیم به تغییر محل کمپ در روز بعدی گرفتیم. اتومبیلها مجددا سوخت گیری کردند و کلیه لوازم شبانه بار اتومبیل ها شدند تا صبح روز بعد از روشنایی روز استفاده بیشتری کنیم. هر کدام از اعضای گروه در خلوتی برای خود نشسته بودند و کسی چه میدانست، شاید هر کدام داشتند به نحوی با ریگ یلان وداع مینمودند.
صبح روز بعد پس از صرف صبحانه و جمع آوری کمپ، محلی که قبلا مهرداد قزوینیان مقداری لوازم اتومبیل در آن بارگزاری کرده بود و احمد رونقی هم مقداری آب معدنی و کنسرو به آن اضافه کرده بود، مقداری آب و آذوقه اضافه کردیم تا در صورتی که بعدا دوستانی قصد بازدید از منطقه را داشتند و به مشکل برخوردند از آن استفاده کنند. از ریگ خارج شدیم و در جهت غرب و شمال غرب به حرکت ادامه دادیم تا از وسط چاله مرکزی عبور کنیم. مجددا بازدید کوتاهی از چاله ملک محمد انجام شد و مسیر را به سوی بخش شرقی کلوتها و منطقه تپه های هرمی ادامه دادیم.
کلوت و یاردانگ
در 40 کیلومتری شرق و شمال شرقی شهداد ناهمواری های فرسایش یافته کلوخی وجود دارد که به کلوت شهرت دارد. کلوت ترکیبی از واژه کل و لوت است و به کلوخهای فرسایش یافته حاشیه غربی لوت اتلاق میگردد. کل در مناطق مختلف ایران دارای معانی متفاوتی است. مثلا در خراسان و سیستان ریشه اصلی  کلات و کلاته است که کلات به معنی قلعه و کلاته به معنی کلات کوچک است. در مناطق کرمان، دشت کویر و لوت، کلات به معنی دره یا بستر رودخانه ای است که درخت دارد. همچنین در مناطق ساحلی دریای خزر کل به صورت کلا مورد استفاده قرار گرفته است.
کلوت ها به شکل دالانهای موازی هستند که جهتی شمال غربی- جنوب شرقی دارند. عرض این عارضه طبیعی در حدود 60 کیلومتر و طول آن در حدود 180 کیلومتر است. این ناحیه بکلی فاقد زندگی نباتی است. در نواحی شمالی کلوت ها پوشش بسیار فقیری از درمنه دشتی قابل مشاهده است. در پیدایش کلوتها فرسایش آبی و بادی تاثیر داشته است. باد در مناطق صحرایی بویژه در زمین‌های سست و نرم موجب تشکیل شیارهای طولی و طویل گردیده که یاردانگ نامیده می‌شود. بدين نحوکه عامل رطوبت باعث نرمی وسستی سطح منطقه می‌‌گردد و  پس ازخشک شدن به سهولت با کوچک‌ ترين حرکت باد مواد برداشته می‌‌شوند. این نوع شیارها در جنوب غربی چاله مرکزی لوت دیده می‌شوند. ياردانگ ها سطح وسيعي را درلوت مرکزی پوشانده اند. به طوري که 4 درصد کل بيابان لوت را شامل می‌‌شود.
پس از طی مسافتی در حدود 30 کیلومتر کم کم نوک تپه های هرمی در افق به چشم میخورد. هوا باز هم داشت غبار آلود میشد و وسعت دید بسیار کم بود. به دره عمیقی به نام گود نمک رسیدیم که با ارتفاع 185 متر کم ارتفاع ترین نقطه فلات ایران است. کف دره پوشیده از کلوت های فرسایش یافته و یاردانگ های پراکنده بود. در جنوب منطقه تپه های هرمی عظیم قابل مشاهده بودند. مسیر را به سمت شمال از میان کلوت ها ادامه میدهیم تا پس از طی 30 کیلومتر به دشت زبان مار برسیم. بین کلوتها توده های ماسه به چشم میخورد که مشخص بود باد آنها را از میان کلوتها به سمت شرق کشانده. این ماسه ها باعث افزایش سرعت اتومبیلها شد. از میان کلوتها و از روی ماسه ها حرکت کردیم تا به دشت زبان مار رسیدیم. دشت زبان مار مدخل ورودی هرزآب های لوت به دره زبان مار است. وارد دره شدیم و در حدود 3 کیلومتر در درون دره پیشروی کردیم. در این نقطه به دلیل ریزش کلوخ ها ادامه مسیر با خودرو امکانپذیز نبود، از این رومسیر را به صورت پیاده در طول دره  پیمودیم. دیواره های دره تماما در حال ریزش بودند و هر صدای بلندی منجر به ریزش خاک و کلوخ از دیواره ها میشد. هوا مجددا غبار آلود شده بود و به علت عدم وسعت میدان دید و همینطور نبودن نور مناسب برای عکاسی گروه تصمیم گرفت پس از بررسی منطقه، از کویر خارج شود و تا قبل از تاریکی هوا خود را به محور نهبندان به شهداد برساند. پس از بررسی دره از آن خارج شدیم و از حاشیه جنوبی دره به سمت چاله مرکزی بازگشتیم. در طول مسیر خروج از چاله مرکزی ردی را دنبال کردیم که مربوط به ورود ما به کویر قبل از طوفان بود. رد قبلی به علت طوفان بسیار فرسایش یافته بود و مشخص نبود این رد مربوط به چند روز پیش است یا چند ماه پیش. خروج ما از دره ای که در شرق دشت زبان مار وجود داشت در آن شب طوفانی بسیار عجیب بود. پرتگاه هایی که هنوز هم برایمان جای سوال بود که در آن شب طوفانی بدون دیدن زمین چگونه از آن خارج شده بودیم. پس از رسیدن به دشت چاله مرکزی مسیر حرکت را به سمت شمال و محور نهبندان به شهداد ادامه دادیم تا اندکی پس از غروب آفتاب و تاریک شده هوا به جاده اصلی رسیدیم و از چاله مرکزی لوت خارج شدیم.
شبانه خود را به نهبندان رساندیم و در آنجا جناب آقای شبانی رئیس کل اداره میراث فرهنگی شهرستان نهبندان به استقبال گروه آمد و گروه در مهمانسرای میراث فرهنگی شهرستان نهبندان اقامت کرد.
صبح روز بعد محسن، امید، محمد و حسین عزیز از گروه جدا شدند و به تهران بازگشتند و گروه برای بازدید از لوت شمالی، کویر خوسف، منطقه حفاظت شده نایبند و ریگ گنده طبس به مسیر خود ادامه داد.
 
شایان ذکر است که لوت مرکزی شامل مناطق مهم دیگری است که در سفرهای گذشته این مناطق مورد بازدید قرار گرفته بودند که برای آشنایی خوانندگان به اختصار به آنها پرداخته می شود:
 
گدار باروت و گندم بریان
پس از رود شور زمینهای ماسه ای قرار دارند که شیب تندی به سمت شمال دارند که این مکان به گدار باروت شهرت دارد. پس از گدار باروت دشتی ریگی با رسوبهای آتشفشانی در سمت شرق قرار دارد که پس از آن دشت گندم بریان واقع شده است. بر روی دشت قشری از بازالت قرار گرفته است که عبور از آن را دشوار میکند. در بسیاری از مقالات، جراید و وب سایت ها این نقطه را گرمترین نقطه کره زمین عنوان کرده اند که فاقد اعتبار است.
 
گوجار
گوجار محلی در کنار منطقه کلوت است و معنای لغوی آن مشخص نیست. در این محل تپه کوچک بیضی شکلی به ارتفاع یک و نیم متر و طول 2 متر بسیار شبیه به قبری است که در بلندی بنا شده باشد. در نسخ تاریخی به این مکان گور حاجی یا گور خارجی گفته شده و احتمالا گوجار برگرفته از همین نام است. هر دو کلمه برای این مکان مصداق دارد. ار آنجا که مسلمانان گور های خود را در زمین حفر میکنند و این قبر در بلندی قرار دارد به آن گور خارجی گفته شده همچنین در لوت مکان های زیادی به گور مسافر یا گور پیر مسافر نامگذاری شده و بعید نیست که این محل گور حاجی نامگذاری شده باشد. گوجار در 20 کیلومتری شمال شرقی ده سیف قرار گرفته و منطقه فاقد پوشش گیاهی لوت از این نقطه آغاز می شود. گوجار محلی باستانی بوده که شاخه ای از راه شمال به جنوب لوت (راه نو) به مسیر شهداد به ده سیف پیوند میخورده است. در اطراف گوجار مناظر کلوت ها بسیار دیدنی و بدیع است. در کنار قبر حاجی منظره ای شبیه به ابوالهول قرار دارد و در شرق آن تپه کلوتی شبیه به قلعه ای قرار دارد که تا نزدیکی آن نمیتوان به فرسایشی بودن آن پی برد.
 
پوزه کال
کال به معنی مسیل خشک و پوزه زبانه ای از جدار دره کال است که از دور به شکل تپه ای از رسوبات فرسایشی کلوت قابل مشاهده است. این چاله در شرق دره رود شور قرار دارد و ارتفاع آن از سطح آبهای آزاد در حدود 260 متر است. در این منطقه زمینهای خیس کویری متاثر از رود شور وجود دارد و تنها قسمت کویری لوت مرکزی محسوب می شود. از جاده ارتباطی شهداد به نهبندان تا پوزه کال در حدود 20 کیلومتر فاصله است که به دلیل وجود ناهمواریها و تپه ها به هفت گود شهرت دارد.
 
رود شور
رود شور، تنها رود دايمي است كه در اعماق  لوت جريان دارد و در طول سال پرآب است. رود شور از كوه هاي شمال غرب بيرجند سرچشمه مي گيرد و 200 كيلومتر مسير پرپيچ و خم را در لوت مي پيمايد و سرانجام به كوه نمك سريا و معدن نمك شهداد ختم مي شود. آب اين رودخانه بسيار شور است و هر چه به چاله مركزي لوت نزديك تر مي شود بر اثر گذشتن از بسترهاي شور و نيز تبخيز شدن آب غلظت املاح در آن به حدي زياد مي شود كه در كناره هاي قسمت پاييني آن كيلومترها اثري از گياه ديده نمي شود.علي رغم خشكسالي هاي اخير جريان آب در رود شور متوقف نشده است.
 
در پایان شایسته است از کلیه دوستان و عزیزانی که ما را در انجام این سفر یاری کردند تشکر و قدردانی کنیم. جناب کیومرث بابازاده پیشکسوت کوهنوردی که همسفری با ایشان افتخاری برای کلیه اعضای گروه بود.
مهندس محسن ادیب که نتایج تحقیقات ایشان در وب سایت بیابانهای ایران در اختیار همه هم وطنان عزیز قرار دارد و پیوسته راهنمای طبیعت گردان بوده است، مهندس کیان بابازاده که زحمات زیادی در مسیریابی و نویگیشن مسیر متحمل شدند، مهندس احمد رونقی که علی رغم مشغله فراوان ما را در این سفرهمراهی کردند، فرماندهی نیروی انتظامی نهبندان و یگان تکاوری ده سلم، جناب شبانی رییس میراث فرهنگی نهبندان، فرمانداری نهبندان، میراث فرهنگی بیرجند، فرمانداری بیرجند، آقایان اشکان هدایتی، سیاوش خاضعی ، امید میرجلالی، محمد معتمدی، دانیال شفیعی نژاد، کامران منصوری و حسین ایمانی
منابع مورد استفاده
جغرافیای طبیعی لوت، احمد موستوفی، دانشگاه تهران
عبور از صحاری ایران، دکتر آلفونس گابریل
سیمای طبیعی فلات ایران، قبادیان،ع، دانشگاه شهید باهنر کرمان
رسوب‏شناسی، موسوی حرمی، آستان قدس رضوی
شالوده آمایش سرزمین، مخدوم،م ، دانشگاه تهران
گزارش اجتماعی روزنامه آرمان با کانون سبز فارس
سایت کویر ها و بیابان های ایران www.irandeserts.com
سایت ویکی پدیای انگلیسی www.wikipedia.org

Additional Hints (No hints available.)